متولد 29 آگوست 1915 در شهر استکهلم سوئد وقتی دو ساله بود مادرش را از دست دادو در دوازده سالگی پدرش که عکاس بود دار فانی را وداع گفت و عمویش سرپرستی اورا بعهده گرفت . علاقه وافر این دختر تنها وخجالتی به بازیگری باعث ورود وی به مدرسه هنرهای دراماتیک استکهلم در سال 1933شد
اولین حضور اینگرید روی پرده سینما فیلم سوئدی " munkbrogreven " در سال 1935 بود سپس یکساله مدارج ترقی را سپری کرد و به ستاره بی بدیل سینمای سوئد تبدیل شد در سال 1937 با دکتر" پیتر لیندستروم" ازدواج کرد که ماحصل آن دختری بنام "پیا " بود با نمایش فیلم سوئدی " اینترمتزو "در سینماهای امریکا دیوید سلزنیک نهیه کننده مشهور امریکائی او را دعوت به بازسازیاین فیلم کرد که اولین حضور هالیوودی اینگرید و در کنار " لزلی هاوارد " صورت گرفت این فیلم او را بعنوان بازیگری با چهره معصوم و دوست داشتنی در هالیوود مطرح ساخت او با بازی در نقش مقابل بزرگانی همچون " اسپنسر تریسی " در فیلم دکتر جکیل و اقای اسمیت و " رابرت مونتگومری " شورش در بهشت (1941) به تجربیات ارزنده ای دست یافت اما اوج شهرت و محبوبیت وی در سال 1942 و بازی در محبوب ترین رمانتیک قرن " کازابلانکا " در کنار " همفری بوگارت " بود
| |
| |
| |
در سال 1943 برای بازی در فیلم " زنگها برای که به صدا در می آیند " نامزد ، و سرانجام اواخر همان سال برای بازی در " چراغ گاز " مفتخر به دریافت جایزه اسکار شد " طلسم شده " (1945) به همراه " گریگوری پک "، " بدنام " بهمراه " کاری گرانت " (1946) و " در برج جدی " (1949) سه فیلمی بود که برای " آلفرد هیچکاک " کارگردان نامی عالم سینما هنر نمائی کرد بازی در" ژاندارک " (1949) از دیگر آثار قابل ذکر وی در این سالها بود
شاهزاده نجیب من ،شما کسی هستی که من به دنبالش بودم، من راه های درازی برای پیداکردن شما پیموده ام و هیچکس نمیتواند جایگاه شما را بگیرد. خدا از طریق پیغام رسانانش با من صحبت کرده و این اراده اوست که من آمده ام تا به شما کمک کنم ، تا شما شاه فرانسه باشید( ژاندارک ، نقش محبوب عمر اینگرید بود که بارها و بارها آن را ایفا کرد )
در سال 1950 به دعوت روبرتو روسولینی کارگردان صاحب نام ایتالیائی برای بازی در فیلم " استرومبولی " به ایتالیا رفت و در حالی که همسر و فرزند وی در آمریکا به سر می بردند شایعاتی مبنی بر روابط عاشقانه وی و روسولینی خدشه زیادی به شخصیت هنری پاک و معصوم او وارد کرد تا آنجا که مجبور شد هفت سال دور از هالیوود زندگی کند
در این مدت با روسولینی ازدواج کرد و صاحب دو دختر دوقلو و یک پسر شد ( یکی از این دخترها " ایزابلا " بود که بعدها به ازدواج مارتین اسکورسیزی در آمد) حاصل هنری اقامت اروپائی وی سه فیلم " اروپای 51 " (1951) ، " سفر در ایتالیا " و " ما زنها " ( 1953) و چند تئاتر بود
|
" آناستازیا " (1956) فیلمی بود که در بازگشت دوباره به هالیوود در کنار " یول برینر " دومین جایزه اسکار را برایش به همراه آورد
با ورود مجدد به هالیوود در سال 1957 از " روسولینی " جدا شد و یکسال بعد به ازدواج " لارنس اشمیت " در آمد(تا سال 1975)
اینگرید با بازی در " قتل در قطار سریع السیر شرق " اسکار نقش مکمل را نیز دریافت و به گنجینه افتخاراتش افزود
آخرین فیلم اینگرید " سونات پائیزی " (1978) ساخته کارگردان هموطنش " اینگمار برگمن " و "زنی به نام گلدا " (1982) بود در حالی که از سرطان رنج میبرد
سرانجام این هنرمند نامی تاریخ سینما در 30 آگوست 1982 ، فردای روز تولدش چشم از جهان فرو بست
روحش شاد و یادش همواره گرامی ..
نکاتی ظریف از اینگرید
#تهیه کنندگان هالیوودی تلاش کردند که او در سال 1939 نام اش را عوض کند و نامهای مختلفی مثل " اینگرید بری مان " و " اینگرید لیندستروم " را پیشنهاد کردند.
برگمن قبول نکرد چون معتقد بود تلاشهای زیادی برای تثبیت نام واقعی خود در اروپا انجام داده
# یک نوع گل سرخ بعد از مرگش به نام او نامگذاری شده است
# " لینگرید برگمن " و "شون کانری " در فهرست بزرگترین بازیگران تمام دوران به انتخاب 50000 خواننده یک مجله آلمانی در صدر جدول قرار گرفتند
#در مراسم تشییع جنازه او که در کلیسای" سنت مارتین " برگزار شد هیچ لحظه ای تاثیر گذار تر از زمانی که ویولون نوازی " همچنان که زمان می گذرد " را نواخت نبود
( ترانه ای که نشان عشق او و همفری بوگارت در فیلم " کازابلانکا " است )
#از کار کردن با گاری کوپر لذت می برد چون که در برابر او لازم نیود کفش هایش را دربیاورد ! ( قد اینگرید نسبت به اغلب ستاره های مرد آن دوره بلند تر بود )
#دوست صمیمی نویسنده شهیر " ارنست همینگوی " بود که به او " پاپا " می گفت ، " همینگوی " هم او را در عوض " دختر " خطاب می کرد.