زندگی مثل یک جعبه ی شکلاته که نمیدونی کدومش را میخواهی بخوری !!
نامزد ۱۳ اسکار و برنده ۶ جایزه ۱۹۹۴ - برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد برای تام هنکس
- برنده جایزه اسکار بهترین کارگردان برای رابرت زمکیس
- برنده جایزه اسکار بهترین ویرایش فیلم برای آرتور اشمیت
- برنده جایزه اسکار بهترین فیلم
- برنده جایزه اسکار بهترین جلوههای ویژه
- برنده جایزه اسکار بهترین فیلمنامهٔ اقتباسی برای اریک راس
نامزد ۷ جایزه گلدن گلوب و برنده ۳ جایزه ۱۹۹۴ فارست گامپ ( تام هنکس)، مرد سادهدلی است که در ایستگاه اتوبوسی منتظر نشستهاست. با آمدن خانمی، او خود را معرفی میکند و داستان زندگیش را تعریف میکند. فارست کودکی با بهرهی هوشی پایینتر از همسالانش است و تمام دنیایش مادرش (سالی فیلد) که حوادث اطرافش را با زبانی ساده برایش توصیف میکند. او در کودکی مجبور به استفاده از اسکلت و داربست فلزی بود که به پایش بسته میشد. بچههای همسالش او را دوست نداشتند. اما یکی با او همبازی شد، جنی. طی حادثهای، آن اسکت مزاحم فلزی در هم میشکند و توانایی فارست در دویدن پدیدار میشود. فارست که حالا بالغ شده در راگبی به افتخار میرسد.
جنی جوان (رابین رایت پن) که هرگز از مهر پدر الکلیاش بهرهای نداشته، آرزو دارد خوانندهی کانتری شود. او دختر سر به راهی نیست. در روزهای جنگ با ویتنام، فارست به ارتش میپیوندد و حتی در یک بار نامناسب خوانندگی میکنند. هنگام خداحافظی، جنی از فارست میخواهد شجاع نباشد و هر وقت خطری بود فقط بدود. فارست در دورهی آموزشی ارتش، دوستی به نام بوبا(میکلتی ویلیامسون) پیدا میکند. او جوان سیاهپوست سادهدلی است که آرزو دارد خانوادهی فقیرش را با صید میگو به وضع بهتری برساند. آنها به ویتنام اعزام میشوند و تحت فرماندهی سرگرد دن تیلور(گری سینایس) قرار میگیرند. در یکی از حملات، نیروهای آمریکا بشدت بمباران میشوند. با فرمان فرماندهش، فارست شروع به دویدن میکند و ناگهان به یاد بوبا میافتد. او باز میگردد تا بوبا را پیدا کند اما هر بار یک مجروح دیگر را مییابد و او را تا کرانهی رودخانه میرساند، از جمله سرگرد دن را. بالاخره بوبا را در حالیکه بشدت زخمی است مییابد. بوبا میمیرد و فارست زخمی جزئی برداشته ولی سرگرد دن هر دو پایش را از دست میدهد. دن بخاطر آنکه تا آخر عمر فلج است و با افتخار نمرده و گمان میبرد فارست نگذاشته به سرنوشتش برسد از او خشمگین است. فارست مدال افتخار میگیرد و در دوران نقاهت استعدادش در پینگپنگ شکوفا میشود. در حالیکه او به مسابقات جهانی میرود و یکی یکی پلههای افتخار را طی میکند زندگی جنی هر روز در سراشیبی است. اعتیاد و روابط ناسالم، جوانی و زندگی جنی را میرباید. فارست سرگرد دن را با خود همراه میکند تا به آرزوی بوبا جامهی عمل پوشاند. او اسم قایقش را میگذارد جنی و موفق میشود یکی از بینظیرترین صیدهای میگو را انجام دهد، چنانکه عکسش بر جلد مجلهها برود. ولی او فقط دنیای کوچک خودش را میخواهد دنیایی که تمام وسعتش آغوش مادر و داشتن جنی است… در فیلم بازی تام هنکس بی نظیر است واقعا بی نظیر و داستان زیبایی هم دارد که با موضوعی اجتماعی و انتقاد از جامعه آمریکاست از جنگ گرفته تا نابسامانیهای فرهنگی و اجتماعی آن با زبانی که شما از شنیدنش خسته نمیشوید … فیلمنامه بسیار زیبا از خاطره یی به خاطره ی دیگر میلغزد و اصلا شما را نمی آزارد بلکه با هر قدم شما را مشتاق تر به تعقیب پایان کار میکند فارست گامپ فیلمی است که هر چند بار ببینید خسته نمیشوید و این یعنی یک فیلم خوب . فیلمی با جملات زیبا در فیلم نامه و حس بسیار بالای تام هنکس که شما باور نمیکنید که این یک بازیست و قطعا با آن احساس همزاد پنداری میکنید و هنر تام هنکس فراوان خودنمایی میکند … نمایش ارتباطهای انسانی از زوایای مختلف یکی دیگر از نکات برجسته فیلم است که آنرا برای ما ملموس تر میکند و شاید بتوان گفت تمام فیلم ارایه ارتباط یک فرد با محیط اطرافش است از زاویه یی موشکافنه و قابل لمس . نحوه ی ارتباط فارست با دوست سیاهش بابا ارتباط فارست با مادرش ارتبا ط فارست با جنی ارتباط فارست با فرمانده تیلور ارتباط فارست با مسافران روی نیمکت که هریک برای لحظات کوتاهی در کنار او هستند ، موید این مسئله است. فارست گامپ ارایه یک نوع جهان بینی ساده و دور از غرض از جامعه آمریکاست که اگر هر کسی غیر از گامپ به ظاهر کند ذهن بما ارایه میداد غرض آلود میگشت . و اما صحنه ی بسیار زیبا و تاثیر گذار پایان فیلم که فارست در کنار مزار همسرش دارد هرگز از یاد ها نخواهد رفت که خود تاکید بر حفظ ارتباط وی با موضوع عشق است . جلوه های ویژه فیلم در صحنه های جنگ ، پینگ پنگ فارست و پرواز پر زیبا ارایه شده ، پری که در صحنه ی آغازین و پایانی پرواز میکند در القا خیال انگیزی فیلم در ابتدا و حفظ آن در انتها نقش بسیار ظریف و موثری دارد . وقتی تام هنکس در سال ۹۳، اسکار بهترین بازیگر مرد را بخاطر “فیلادلفیا” گرفت همگان او را برازندهی این جایزه میدانستند اما تصور نمیرفت او در سال آینده هم مجسمهی طلایی را بالای سر برد. هنکس در سال ۹۴ بینندگان را میخکوب کرد! او یکی از به یاد ماندنیترین کاراکترهای سینمای جهان را جان بخشید و در او روح دمید. آنچنان که اگر تنها بهانهی دوباره نبردن اسکارش، گرفتن جایزه در سال گذشته بود یکی از بزرگترین ناداوریهای اسکار رخ میداد. چنین بود که جز این، فیلم ۵ اسکار دیگر را هم درو میکند. رابرت زمکیس با طمانینه، تمام حوادث فیلمش را عمق بخشیده و پرداختهاست. فیلم “فارست گامپ” فیلم سرشاری است. این فیلم یکی از بهترین مراجع شناخت آمریکای معاصر است. اتفاقات فرهنگی، هنری و سیاسی چون حلقههایی مرتبط پشت سر هم ردیف میشوند و قهرمان داستان به زیبایی در آن پرورش مییابد. از الویس پریسلی و جان لنون گرفته تا کندی و نیکسون، همه نقشی در فیلم مییابند. موسیقی و ترانههای فیلم گوشنوازند. با گذشت ۱۵ سال از اکران فیلم، هنوز جلوههای ویژهی آن بشدت حیرتانگیز و چشمنواز است. به نظر میرسد طراحان جلوههای ویژهی فیلم میدانستهاند فیلمی برای همیشهی تاریخ سینما میسازند و باید کار فاخری ارائه دهند. هنوز سکانس دست دادن فارست گامپ و کندی، یا شوی شبانهی فارست با جان لنون بسیار شاخص و مثال زدنی است. دو سکانس در فیلم هست که هر بار میبینم صورتم را پر از اشک می کند. یکی آنجا که بچهها به فارست سنگ میزنند و جنی به فارست که اسیر آن میلهها و اسکلتهای فلزی است، میگوید:”بدو فارست! بدو!” و فارست شروع به دویدن میکند و ناگهان تمام آن میلهها خرد میشودـ و آنجاست که مقرر میشود جهان زیر پای فارست باشد!ـ دیگر آنجا که جنی پسرشان را به فارست نشان میدهد و به فارست که وحشتزده شده، میگوید او کار بدی نکرده! فارست با تردید و با چشمانی پر از اشک میپرسد:”اون باهوشه؟!”
وایت داستان از زبان خود گامپ با بازی تام هنکس است. اجرای فوقالعادهی هنکس در نقش گامپ، دویدنهای منحصربهفرد و جادویی او، حالت چهره و حتی لحن ادای کلمات (که همگی از استعداد و توان بالای تام هنکس خبر میدهد) او را به اسکار بهترین هنرپیشهی نقش اول در سال 1994 رساند. در طول فیلم، تاریخ ایالات متحده از حدود دهه 60 و 70 تا دهه 80 نیز مرور میشود و جالب اینکه خود “فارست گامپ” نقش عمدهای در آن دارد! او با همه رؤسای جمهور امریکا ملاقات میکند و از آنها مدال افتخار میگیرد. “کن رالستون” که مسئول جلوههای ویژهی فیلم بود، به همراه تیمش، با استفاده از تکنیکهای CGI این امکان را فراهم کردند تا “هنکس” با رؤسای جمهور پیشین ملاقات داشته باشد و حتی با آنها دست بدهد. پاهای قطع شدهی “فرمانده دن تیلور” نیز با همین تکنیکها کار شدند تا همه چیز طبیعی جلوه کند.
موسیقی فیلم نیز گلچینی است از ترانههای دههی 50، 60 و 70 امریکا. موزیک فیلم را “آلن سیلوستری” همکار تقریبا همیشگی “زمکیس” گردآوری کرده است. آلبوم موسیقی فیلم “فارست گامپ” بیش از 12 میلیون کپی فروخت. خود فیلم نیز بیش از 677 میلیون دلار فروش کرد و موفقیتی عظیم برای تیم آن به همراه داشت. نقل قولهای به یادماندنی فیلم برای همیشه در خاطر سینمادوستان ثبت شدهاند؛ تشبیه زندگی به جعبهی شکلات و “احمق کسیه که کارهای احمقانه انجام بده!” این فیلم در ستایش یک قلب بزرگ و طلایی است! اینکه در نقدهای این فیلم میخوانم “…فارست مرد احمقی است…” مشمئزم میکند. حقیقت این است که فارست مرد خارقالعادهای است. او آنچنان قلب بزرگی دارد که ما آدمهای دیگر، از وحشت این بزرگی دوست داریم به او انگ متفاوت بودن و نادانی بزنیم تا خود را بالا بکشیم. اشکال از فکرهای کوچک ماست، دوستان! دنیای فارست در میان جنگ و خون هم پر از رنگهای شاد و خاطرات خوب است. برای فارست اهمیتی ندارد که دنیا زیر و رو شود، او فقط مادرش و جنی را میبیند. آن سکانسی را به یاد بیاورید که یکی از کمونیستها دارد برای فارست از گروهشان میگوید اما او نمیبیند و نمیشنود، تنها جنی را میبیند که از رهبر گروه سیلی میخورد. دوست دارم اگر این فیلم را ندیدهاید، حتماً ببینید و اگر دیدهاید دوباره تماشایش کنید. به جزئیترین لبخندهای فارست، کمترین حرکات سرش و نگاه مشکوک و مظنونش به جان لنون دقت کنید، وقتی جنی به او میگوید در لباس نظامی خوشتیپ شده، ببینید که با چه غرور و شادیای لباسش را مرتب میکند، وقتی در روز عروسی جنی کراواتش را مرتب میکند نگاه کنید که چطور به جنی مینگرد. فارست راست میگوید، شاید مرد باهوشی نباشد اما میداند عشق چیست! مهم هم همین است! رمز تمام کامیابیهای فارست در همین جمله است. او میدود تا رستگار شود، شاید فقط برای گرفتن پری که در نسیم به این سو و آن سو میرود! و تو با تمام وجودت میگویی:”بدو فارست! بدو!” * کارگردان: رابرت زمکیس * فیلمنامهنویس:اریک راث بر اساس داستانی از وینستون گروم بازیگران * تام هنکس (فارست گامپ) * رابین رایت پن (جنی کوران) * گری سینایس (ستوان دن تیلور) * سالی فیلد (خانم گامپ) * میکلتی ویلیاتمسون (بوبا) * مایکل کونر هامفری (کودکی فارست) * هانا هال (کودکی جنی کوران) * هالی جوئل آزمنت (فارست گامپ جونیور) عوامل تهیه * تهیهکننده: o وندی فینرمن o استیو استارکی o اس تیو تیش * موسیقی: آلن سیلوستری * فیلمبرداری: دان بورگس * ویرایش: آرتور اشمیت * عرضهکننده: شرکت پارامونت (Paramount Pictures) * تاریخ عرضه: ۲۳ ژوئن ۱۹۹۴ * زمان: ۱۴۲ دقیقه * زبان: انگلیسی * هزینه: ۵۵ میلیون دلار جایزهها * برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد برای تام هنکس * برنده جایزه اسکار بهترین کارگردان برای رابرت زمکیس * برنده جایزه اسکار بهترین ویرایش فیلم برای آرتور اشمیت * برنده جایزه اسکار بهترین فیلم * برنده جایزه اسکار بهترین جلوههای ویژه * برنده جایزه اسکار بهترین فیلمنامهٔ اقتباسی برای اریک راث |