Ingmar Bergman
او در تئاتر اپرا بهعنوان کمک کارگردان، بدون دریافت حقوق، به کار مشغول میشود. یکی از رقاصان باله تئاتر، حمایت از او را، تا زمانیکه بالاخره بهعنوان سوفلور استخدام میشود و حقوقی دریافت میدارد برعهده میگیرد.
در این دوره، او یـک اپرا و دوازده نمـایشنامه مینویسد و مدیـر تئاتر این شانس را به او میدهد تا یکی از نوشتههایش را بهنام مـرگ کاسپر که الهام آشکاری از اشترن برگ میباشد به اجرا در آورد. بین تماشاچیان تئــاتر، تعدادی از اعضای مهمترین مؤسسه تولید فیلم سـوئد، تحت تأثیر نمایش قرار گرفته و مصمم میشوند او را به استخدام در آورند و بالاخره در سال (1942) تصمیم این مؤسسه باعث میشود که او عاقبت کـاری منظم پیدا کند. مسـئولیت او تنظیم فیلـمنامهها و نوشتن دیـالوگ بر آنها بود. او همـچنین تصمیم میگیرد بهسوی خانوادهاش بازگردد. در (1943) با Else Fischer، بالرین و طراح رقص، ازدواج میکند و پس از چندی دختر آنها Leva متولد میشود.
شکنجه نمایشنامهای که او نوشته توسط مؤسسه فیلمساز سوئد خریده شده و توسط Alf.Sjoberg به فیلم برگردانده میشود. به برگمان مجدداً سمت کمک کارگردانی داده میشود و این اولین تجربه او در سینما است.
چند ماه بعد شرکت فیلمسازی سوئد از او میخواهد تا از کمدیهای Leck Fisher فیلمنامهای تهیه و آنرا کارگردانی نماید.
فیلمنامه در چهارده روز آماده میشود. مشهور است برگمان در مورد این تجربه گفت: اگر از من خواسته میشد، فیلمنامهای را، حتی از روی دفترچه راهنمای تلفن مینوشتم.
این فیلم، بحران (1945) نام گرفت و شکستی کامل برای تهیهکننده بود.
تهیهکننده مستقلی بهنام Marmasted شانس دیگری به برگمان داده و او فیلم روی عشقهامان میبارد را در (1946 ) میسازد.
در همین سال برگمان به Goteberg رفته و در آنجا کارگردان تئـــاتر میشود و کار را با کالیـگولا نوشته کامو آغاز نموده و با چند نمایش از نوشتههای خودش ادامه میدهد.
با حمایت Marmasted، او دو فیلم کشتی به هندوستان (سرزمین آرزوها) و موسیقی در تاریکی ( 1947) را میسازد.
فیلم موسیقی در تاریکی با انتقادهای مثبت استقبال میشود و مؤسسه فیلمسازی سوئد از او میخواهد که در قدم اول فیلـــمنامههای برای Eve و زن بیچهره را نوشته (این فیـلمنامه بعداً توسط Gustave Malander کـارگـردانی میشود.) و سپس خودش کارگردانی فیلم بندر سر راه را براساس داستان Alf Lansberg برعهده بگیرد.
شکست این فیلم، یکبار دیگر باعث اخراج او از مؤسسه فیلمسازی سـوئد میشود و باز هم یکبار دیگر با کمک Marmasted، برگمان فیلم زندان را براساس فیلــمنامهای از خودش میسازد و این شاید اولین فیلم مهم برگمان بود.
موفقیت نسبی فیلم او را برای کارگردانی به مؤسسه فیلم سوئد میکشــاند و در طول دو سال چهار فیلم عطش براساس داستانی از برژیت تن گــروت، لذت، اینجا اتفاق نمیافتد و اینترلـود تابستانی (1950) را میسازد.
اتفاق قابل ذکر در این زمان ملاقات و آشنایی او با Victor Sjostrom و موافقت Victor برای بازی در بعضی فیلمهای برگمان است.
مؤسسه فیلمسازی سوئد در اعتراض به قوانین جدید مالیاتی تعطیل شده و برگمان مجدداً بیکار میشود.
Marmasted به برگمان کارگردانی هنری تئاترهایش را پیشنهاد میکند و بعد از چـند شکــست، برگمان آنجا را هم ترک میکند.
در همین زمان او با روزنامهنگار جوانی بهنام Gun Hagberg رابطه برقرار میکند و صاحب فرزند دختر جدیدی میشود. این دو تصمیم میگیرند با هم زندگی کنند. برگمان مجبور به حمایت از دو همسر و پنج فرزند میشود. روابط با Gun الهامبخش او برای ساخت فیلم زن منتظر میباشد که تـوسط شرکت سیــــنمایـی سوئد در سال (1952) تولید میشود و بلافاصله پس از این، ساخت فیلم تابستان با مونیکا آغاز میگردد.
یکسال بعد، او بهعنوان کارگردان در استاد تئاتر StadTeater در استکهلم استخدام میشود. برگمان، همکاری موفقیتآمیزی را با هنرپیشــههایی که در آینده بهطور دائم در فیلمهای او بازی خواهند کرد، آغاز مینماید. کسانی چون گوبل لیندبلوم، ماکس فُن سیدو، اینگریــد تولین، هاریت و بیبی اندرسون. در ایـن زمان خاک اره و پولک (شب برهنه) و در (1945 ) درس عشق ساخته میشوند.
اشتغال دوگانه او، سینما و کارگردانی تئاتر، وقت او را کاملاً اشغال مینماید. در (1955) اینگمار برگمان سفر به پاییز و کمی بعد از آن موفـــقترین فیلم اروپاییش، لبخند شب تابستان برنده جایزه جشنواره کان را میسازد. از این زمان برگمان به سرعت صعود میکند. موفقیت فیلم سبب میشود تا مؤسسه فیلمسازی سوئد از برگمان بخواهد، در مدت 30 روز، فیلم مُهرهفتم (1955) را بسازد.
مُهرهفتم جایزه ویژه جشنواره کان و تقدیرنامههای فراوانی از فرانسه، اسپانیا و ایتالیا کسب میکند. سیر اندیشه مذهبی طولانی مدت اینگمار برگمان از اینجا آغاز میشود.
در (1957) او توتفرنگیهای وحشی را ساخته و خرس طلایی جشنواره برلین و جایزه ویژه منتقدان وِنیز را کسب میکند. همچنین فیلمهای حاشیه زندگی برنده جایزه بهترین کارگردانی در کان و چهره (جادوگر 1958)برنده جایزه ویژه کارگردانی ونیز میگردد. همین زمان، برگمان، کارگردانی تئاتر مالمو، Malmo را واگذار میکند و با Kali Larebei ازدواج کرده و دانیل متولد میشود.
فعالیت دیوانهوار برگمان متوقف نمیشود. فیلم چشمه باکره (1959) برای او اسکار بهترین فیلم خارجی را میآورد. اینگمار بهدنبال آن چشمه شیطان را میسازد. به برگمان که حالا کارگردانی بلند آوازه است پیشنهاد کار در تئاتر دراماتیک استکهلم میشود. اما در (1961) فیلم همچون در یک آیینه را در جزیره فارو فیلمبرداری میکند. این فیلم که اولین قسمت از تریلوژی مذهبی برگمان است، برنده جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی گشته و در برلین موفق به کسب جایزه میشود. دومین قسمت از این تریلوژی روشنایی زمستان نیز برنده جشنوارههای برلین و وین میگردد.
اینگمار بهدنبال این فیلم پس از یکسال سکوت را میسازد. این مجموعه با فیلم حالا درباره این زن قطع میشود. (1964) افسردگی جدی برگمان سبب بستری شدن او در بیمارستان میشود. اودر همان سال پرسونا را میسازد. روابط او با لیو اولمن تولد دختر دیگری را به همراه دارد.
بعد از سال 1965 برگمان، هر سال یک فیلم دارد. ساعت گرگها (1966)، شرم (1967)، تشریفات تلویزیونی (1968)، اشتیاق اولین فیلم رنگی او (1969)، مستندی درباره جزیره فارو برای تلویزیون سوئد، تماس (1970). در (1972) فیلم فریادها و زمزمهها تقریباً در همه جشنوارهها برنده جایزه میشد. برگمان پس از این سریال چشمانداز یک ازدواج را برای تلویزیون کارگردانی میکند و نسخه سیــنمایی سه ساعته را میسازد.
در (1973) رویای برگمان بــرای ساختن فیلمی از موزارت بهنام خلوت سحرآمیز به واقعیت میپیوندد. در (1976) او فیلم روانشناسانه روبرو و پس از آن تخم مار را برای دینودو لارنتیس کارگردانـی میکند.
در 30 ژانویه 1976 او را متهم به فرار از مالیات میکنند. آزردگی ناشی از این موضوع، سبب بستری شدن او در یک مرکز روانی میشود. پس از درمان، از سوئد فرار کرده و به جزیره فارو برمـیگردد و (1977) پس از انتظاری طولانی برای همکاری با اینگرید برگمن موفق به ساخت سونات پاییزی میشود.
مشکلات او با اداره مالیات به آهستگی رفع میگردد. او برای تلویزیون آلمــان در (1980) زندگی عروسکهای خیمه شب بازی را کارگردانی مینماید.
برگمان یکسال بعد اتوبیوگرافی 5 ساعته تلویزیونی خود، بهنام نانی و الکساندرا بهمدت 5 ساعت و نسخه سینمایی آن (بهمدت 3 ساعت) را خلق میکند. این فیلم برنده چهار جایزه اسکار میگردد. او به ساخت فیلمهای تلویزیونی ادامه میدهد.
او در سال (1983) بعد از تمریـن، (1985) آدم مقدس، (1986) سیمای کارین را به تصویــر میکشد و سینما را ترک کرده تا خودش را کاملاً وقف کار تئاتر نماید اما به فیلمنامهنویسی ادامه میدهد و فیلمهای بهترین هدف کارگردان، بیلی اوگت (1991)، بچههای یکشنبه (1992)، گفتگوی خصوصی (کارگردان، لیو اولمن(1998) را مینویسد. در (1997) برای تلویزیون سوئد در حضور یک دلقک را به تصویر میکشد و در (1999) بیایمان را برای لیو اولمن مینویسد.
جایزههای سینمایی برگمن:
پنج بار نامزد اسکار بهترین فیلمنامه
سه بار نامزد اسکار بهترین کارگردانی
نامزد اسکار بهترین فیلم سینمایی خارجی سال برای فیلم «فــریادها و نجواها»
نامزد اسکار بهترین فــــیلم سینمایی خارجی سال برای فیلم «فانی و آلکساندر» , «چشمه باکرگی» (۱۹۵۹)
نامزد اسکار بهترین فــــیلم سینمایی خارجی سال برای فیلم «همچون در یک آیینه» (۱۹۶۰)
نامزد اسکار بهترین کارگردانی برای چهره به چهره (۱۹۷۵)
جایزه ایروینگ تالبرگ از سوی آکادمی اسکار در سال ۱۹۷۰ میلادی.
فیلمها:
مردی با یک چتر (۱۹۴۶)
سرزمین آرزو (۱۹۴۷)
آینده با من است (۱۹۴۸)
زندان (۱۹۴۹)
رازهای زنان (۱۹۵۳)
تابستانی با مونیکا (۱۹۵۳)
شب عریان (۱۹۵۴)
درسی در عشق (۱۹۵۴)
لبخندهای یک شب تابستانی (1955)
توت فرنگی های وحشی (1957)
چشمه باکره (1960)
چشم شیطان (۱۹۶۰)
پرسونا (۱۹۶۶)
صحنه یک ازدواج (۱۹۷۴)
فلوت جادویی (1975)
چهره به چهره (۱۹۷۶)
سونات پاییزی (۱۹۷۸)
فانی و الکساندر (1980)
ساراباند (۲۰۰۳)
فیلمشناسی کامل
نمایش آثار این هنرمند به ترتیب سال:
به عنوان کارگردان:
Kris (1946)
Hamnstad (1948)
Till glädje (1950)
Sommarlek (1951)
Kvinnors väntan (1952)
Sommaren med Monika (1953)
Gycklarnas afton (1953)
Lektion i kärlek, En (1954)
Sommarnattens leende (1955)
Kvinnodröm (1955)
Sjunde inseglet, Det (1957)
Smultronstället (1957)
Ansiktet (1958)
The Virgin Spring (1960)
Djävulens öga (1960)
Såsom i en spegel (1961)
Nattvardsgästerna (1962)
Tystnaden (1963)
För att inte tala om alla dessa kvinnor (1964)
Persona (1966)
Vargtimmen (1968)
Skammen (1968)
Passion, En (1969)
Riten (1969)
Cries and Whispers (1972)
Scener ur ett äktenskap (1973)
The Magic Flute (1975)
Ansikte mot ansikte (1976)
The Serpent's Egg (1977)
Höstsonaten (1978)
Aus dem Leben der Marionetten (1980)
Fanny och Alexander (1982)
Saraband (2003)
به عنوان فیلمنامه نویس:
Hets (1944)
Kris (1946)
Hamnstad (1948)
Till glädje (1950)
Sommarlek (1951)
Kvinnors väntan (1952)
Sommaren med Monika (1953)
Gycklarnas afton (1953)
Lektion i kärlek, En (1954)
Sommarnattens leende (1955)
Kvinnodröm (1955)
Smultronstället (1957)
Sjunde inseglet, Det (1957)
Ansiktet (1958)
Djävulens öga (1960)
Såsom i en spegel (1961)
Nattvardsgästerna (1962)
Tystnaden (1963)
För att inte tala om alla dessa kvinnor (1964)
Persona (1966)
Vargtimmen (1968)
Skammen (1968)
Passion, En (1969)
Riten (1969)
Scener ur ett äktenskap (1973)
Ansikte mot ansikte (1976)
The Serpent's Egg (1977)
Höstsonaten (1978)
Aus dem Leben der Marionetten (1980)
Fanny och Alexander (1982)
Trolösa (2000)
Saraband (2003)
به عنوان بازیگر:
در نقش Himself
Ingmar Bergman gör en film (1963)
در نقش Priest
Riten (1969)
در نقش Himself
Ingmar Bergman: Intermezzo (2002)